معنی کش سو - جستجوی لغت در جدول جو
کش سو
طحال
ادامه...
طحال
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر شش سو
شش سو
شش جهت، شش سو، شش طرف شامل چپ، راست، پیش، پس، بالا و پایین
ادامه...
شش جهت، شش سو، شش طرف شامل چپ، راست، پیش، پس، بالا و پایین
فرهنگ فارسی عمید
تصویر کم سو
کم سو
کم نور، کم روشنایی، ویژگی چشمی که دیدش ضعیف است مثلاً چشم های مادربزرگم کم سو بود
ادامه...
کم نور، کم روشنایی، ویژگی چشمی که دیدش ضعیف است مثلاً چشم های مادربزرگم کم سو بود
فرهنگ فارسی عمید
تش سو
روشنایی آتش
ادامه...
روشنایی آتش
فرهنگ گویش مازندرانی
چش سو
نور چشم
ادامه...
نور چشم
فرهنگ گویش مازندرانی
کش سر
از توابع جلال ازرک جنوبی بابل
ادامه...
از توابع جلال ازرک جنوبی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
کشک سو
مخصوص ساییدن کشک، ظرفی گلی
ادامه...
مخصوص ساییدن کشک، ظرفی گلی
فرهنگ گویش مازندرانی